اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

تبریک بمناسبت ولادت خانم فاطمه زهرا (س)

  .   بر مقدم دختر پیمبر صلوات بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات بر محضر حضرت محمد تبریک بر مادر شیعیان حیدر صلوات  مادر،  تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی اموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی.  مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک.  مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم،  پو...
31 فروردين 1393

فرشته ای با نام مادر

           "فرشته کودک" کودکی که آماده ی تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید : « می گويند فردا شما مرا به زمين می فرستید.اما من به این کوچکی بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ » خداوند پاسخ داد : « از ميان بسياری از فرشتگان ، من يکی را برای تو در نظر گرفته ام.او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد . » اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود يا نه . اینجا در بهشت من کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافیست . خداوند لبخند زد : « فرشته ی تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخندخواهد زد.تو عشق او را...
30 فروردين 1393

در استانه هشتمین ماه سفری من ودردانه ام

نازنین پسر دلبندم ؛ اینک در استانه هشتمین ماه سفر مشترکمان ،در روزهایی که لحظه لحظه اش با حس و حالی متفاوت ترجمه میشود؛ گرمای هوا اغاز میگردد.وسنگینی وزن نازنینت نشانه ای پررنگتراز حضورت را به تصویر میکشد. فارغ از کوچی که چندی پیش اتفاق افتاد،بیشترازقبل،دقیق تر از گذشته وبا تامل تر از ایام پیشین به راز خلقت،به معجزه تولد می اندیشم. عزیز دل مادر بسیار بسیار مشتاقم از حس و حالی که در این 9 ماه تجربه می کنی مطلع باشم؛ گویا قدرت خواب داری و دیدن رویا، در رویاهایت چه میگذرد جایی از رویاهایت مکانی به اسم زمین را به تصویر می کشند؟  چه میبینی مهدیار مادر؟؟؟ برای من و بسیاری از زمینیان تولد موجودی ب...
29 فروردين 1393

و باز هم شنیدن اوای قلبت(در29هفتگی)

پسر گل مامان  امروز صبح با بابایی برای بررسی وضعیت شما بعد 4هفته راهی بیمارستان شدیم.تقریبا حدودای ساعت 8:15بود که رسیدیم.بابایی نوبت گرفت برامون خداروشکر نفر دوم بودم مامانی. بابایی بنده خدا موند پیشمون تا برمونگردونه خونه. اما برعکس همیشه خانم دکتر امروز دیر اومد تو بخش و تا ساعت 10:30منتظر نشستیم.شما هم که انگار حوصلت سر رفته بود اخه  یا تکون میخوردی یا لگد بارون میکردی مامانو؛منم کلی کیف میکردم . بلافاصله بعداز اومدن خانم دکتر منشیش اسمم رو صدا زد و رفتم داخل اتاق بعد از وزن گیری و فشار و شنیدن صدای قلب گل پسرم که الهی قربونت برم.خانم دکتر از روی دلم شمارو معاینه کرد که ببینه در وضعیت خوبی بسر میبری یا نه؟ عشق مامان.ا...
26 فروردين 1393

لمس زیباترین لحظات باهم بودنمان

پسر قشنگم این روزا فعالیتت و تکون خوردنات به همرا لگدهای متوالی و محکمی  ک به مامان میزنی  ، حس خوبی رو بهم  میده که امیدوارم همه ی خانم های دنیا  تجربه این حس شیرین و داشته باشن. اینطور ک بنظر میرسه پسر ارومی هستی و شیطونیات بجاس. الهی قربونت برم مادر چند دقیقه پیش نمیدونی چه کولاکی به پا کرده بودی انقدر تکونات محکم و پر زور بود ک از روی شکم و لباسم کاملا مشهود بود. الهی فدات شم دوباره الان هم داری تکون میخوری. و شکمم بالا وپایین میره. دوست دارم پسرم ؛ خیلی دوستدارم.   خدایا شکرت بخاطر  هدیه نابی ک بهم دادی ممنونتم. کمکم کن بتونم از امانتی که بهم سپردی خوب مراقبت ک...
25 فروردين 1393

یادداشت بابایی

سلام عزیز دل بابایی ببخش بابارو اگر چند وقتیه نتونستم به وبلاگت سر بزنم و برات مطلب بزارم. امیدوارم یکی از بهترین پسرای دنیا باشی .البته باید بگم در درجه اول از نظر اخلاق و بعد ایمان و بقیه چیزها مهدیار جونم، انقدر قدمت برای بابا خوب بوده ک برکت از همه جا برامون داره میاد.خداروشکر دوستدارم  پسر روزی دارم به امید سه تایی شدنمون،به امید روزی ک دستمون تو دست همه
23 فروردين 1393

میخواهی کدامشان باشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امید مادر بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت، بعضی آدمها جلد زرکوب دارند ٬ بعضی جلد ضخیم ، بعضی جلد نازک و بعضی اصلا جلد ندارند! بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی . بعضی آدمها ترجمه شده اند وبعضی تفسیر می شوند ،  بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند ! بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند وبعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند... بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند و بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف ...
23 فروردين 1393

برای مرد شدن

 پسرم گاهی وقتها نوشتن برایت سخت ترین کار دنیا می شود با اینکه هنوزحرفهای زیادی برای گفتن! داری انگشتانت را یارای نوشتن نیست تنها کاری که از دستت بر می آید سکوت است و باز هم ناگفته هایت را سکوت می کنی می خواهی سکوتت را فریاد بزنی اما صدای سکوتت انقدر بلند هست که نیازی به فریاد نمی بینی ... لحظاتی در زندگی هست که باید برخیزی. نگاهی به پشت سرت بندازی و چشمهایت را ببندی. برخیزی و آغاز کنی زندگی را... باید متولد شوی... لحظاتی در زندگی هست که باید چشمهایت را ببندی. بر چیزهایی که نگریستنش روز تولدت را به تاخیر می اندازد. باید عادتهایی را در وجودت به فراموشی بسپاری. باید، بایدهایی را و نبایدهایی را جایگزین کنی. ...
21 فروردين 1393

........

شبت بخیر عشق مامان چند لحظه پیش با عمه وجیهه صحبت کردم گفتم برا مون دعا کنه ،اخه عمه جونت رفته کربلا خیلی خوشحال بود . خدا کنه حاجتشو از اونجابگیره و ی نی نی  تا سال دیگه تو بغلش باشه . ابنبات مامان ازت ی خواهشی دارم میخوام : به فرشته ها بگی برا عمه جونت و همه مامانای چشم انتطار دعا کنن تا شما نی نی های ناز زود بیاین پیششون. اخه شما ها پاک هستین و بهشتی خدا خولسته های بهشتی ها رو زود براورده میکنه .(مخصوصا نی نی ها) پسرم یادته مادر این مطلب رو برات تو ماه ابان گذاشتم .بهت سفارش کردم که به نی نی عمه بگیزود زود بیاد پیش مامانش و انقدر چشم انتظارش نذاره. یادته مادر گفتم ...
17 فروردين 1393

مادرانگی

ستاره فروزان شب های مادر، این روزه ها  مادرانگیم را با تو تجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــربه می کنم و  حسی متفاوت در لحظه لحظه هایی که می گذرانم تجربه های این دقایق را رنگ و بویی دیگر میبخشد بیداری های ناخواسته شب هایم می آموزند اولویتی بالاتر از نیاز و خواسته من وجود دارد  و در راه است دلشوره های اغلب لحظه های این روزهایم به من یاد میدهند،دوران تنها با خود وبرای خود بودنم رو به پایان است. و من !!!!!!!!!!!!!!! مامان  مرجان خسته و بی حس و حال این روزهایت در تقابل این حس ها  و دلشوره ها  در ستیزاست میجنگد و می هراسد و می نشیند و دوباره بر میخیزد به امید حضورت به لطف وجودت. تجربه عجیبی است&...
17 فروردين 1393